Web Analytics Made Easy - Statcounter

جلسه نقد و بررسی کتاب زندگی و زمانه مولوی محمد اسحاق مدنی با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه مذاهب اسلامی و خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

به گزارش ایسنا، در این جلسه علاوه بر نویسنده کتاب آقای دکتر حسن شمس آبادی و منتقدان آقایان دکتر مصطفی نوری و دکتر صباح خسروی‌زاده،  شخص جناب مولوی محمد اسحاق مدنی  هم حضور داشتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ابتدا دبیر جلسه کوروش صالحی پس از خوش آمدگویی، نکاتی را درباره تاریخ شفاهی گفتند و مختصری درباره نویسنده و کتاب توضیح دادند.

در ادامه جناب مولوی مدنی در سخنان کوتاهی ضمن قدردانی از دانشگاه مذاهب اسلامی برای انتشار این اثر گفت: دائم به من می‌گفتند آن چیزی را که در واقع در ذهن شما مانده است را حداقل در جایی بنویسید تا منتشر کنیم، من هیچگاه راضی نبودم و برای خودم دلایلی داشتم تا اینکه یک روز با ریاست دانشگاه جناب دکتر صالحی صحبت کردم و او موضوع را طوری مطرح کرد که پاسخی برایش نداشتم.

کار را قبول کردم و کار انجام شد. اگرچه الان کتاب به چاپ رسیده است، مزایایی هم دارد. کاش از اول یادداشت‌هایی داشتم و به این کتاب اضافه می‌شد. متاسفانه زمانی اقدام کردیم که بسیاری از رخدادها را فراموش کرده‌ام.

در ادامه مصطفی نوری -پژوهشگر تاریخ- به‌عنوان منتقد ضمن اشاره به نقاط قوت کتاب از زحماتی که برای خلق این اثر کشیده شده، تشکر کرد و افزود: استفاده از روحانیون اهل سنت در حاکمیت سابقه بیش از این هم دارد.

تلاش بر این بود که وحدت بین شیعه و سنی حفظ شود. این کتاب زندگی خودنوشت است و تاریخ شفاهی نیست. حسن شمس‌آبادی آن را تدوین کرده است اما از نظر من متن بسیار سلیس و روان است.

وقتی مصاحبه‌ای گرفته می‌شود پر از تکیه کلام‌هاست. اساسی‌ترین بحث در شکل‌گیری کتاب این است که آیا این کتاب تاریخ شفاهی است یا خیر؟ تاریخ شفاهی بنا بر تعاریف منابع اصلی یعنی گفت‌وگوی فعال مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده. یعنی به‌صورت سؤال و جواب است نه متن خودنوشت.

اگر به‌صورت سؤال و جواب تنظیم می‌شد، می‌توانستیم حدس بزنیم که در مورد فلان موضوع مصاحبه‌شونده علاقه‌ای به پاسخگویی داشت یا خیر و آیا اساساً پرسش مطرح شده است یا نه؟ سراسر این کتاب نشان می‌دهد که حسن شمس‌آبادی چقدر برای حذف جملات تکراری زحمت کشیده است.  همچنین بر روی پاورقی‌ها کار کرده تا این اثر شود.

این کتاب ما را با نحوه زندگی یک خانواده کشاورز در دهه ۲۰ و ۳۰ آشنا می‌کند. تصویر و شرح واقع‌بینانه از شکل‌گیریو پیروزی انقلاب می‌دهد که از نظر تاریخ‌نگاری بسیار ارزشمند است. در مباحث این اثر صداقت مولوی محمد اسحاق مدنی به‌خصوص درباره اقوام کاملاً روشن است.

سپس حسن شمس‌آبادی -مؤلف کتاب- در سخنان خود گفت: کتاب حوزه مظلومی است، با اینکه ۱۰۰ هزار جلد در سال چاپ و تجدیدچاپ می‌شود اما حوزه مظلومی است.

یکی از اهداف برگزاری چنین نشست‌هایی خارج کردن مظلومیت کتاب و نویسندگان آن‌هاست. طرح پیشگامان مذاهب اسلامی در دانشگاه مذاهب شکل گرفت.

تاریخ شفاهی روش تاریخ‌نگاری است که با وجود آسیب‌ها راه فراری از آن نیست. این شیوه تاریخ‌نگاری مزایا و نقاط قوتی دارد. این کتاب حاصل سه نوع مصاحبه است.  وی افزود: ۵ جلسه مصاحبه و اسنادی که در مراکز اسناد انقلاب اسلامی از مولوی وجود داشت،  ۵ جلسه مصاحبه نیز در بیت رهبری از مولوی محمد اسحاق مدنی ثبت‌شده بود که من از آن‌ها استفاده کردم.

در حدود ۷ جلسه هم خودم از او مصاحبه کردم که با مجموعه اسناد و مدارکی  موجود در جاهای مختلف دیگر، این کتاب نوشته شده است. مصاحبه‌ها تدوین و اجرایی شد. عکس‌های بسیار ارزشمندی هم به پیوست سایر مطالب اضافه شده است.

صباح خسروی زاده، منتقد نیز در ادامه این نشست گفت: حسن شمس‌آبادی در این کتاب از اسناد، روزنامه‌ها و مصاحبه‌هایی که پیش از این جمع‌آوری شده بود، استفاده کرده است.

گفته‌های مولوی محمد اسحاق مدنی را تکمیل و آورده است، به‌نوبه خودم از وی تشکر می‌کنم. در خصوص بحث پیشگامان تقریب استارت با نوشته شدن این کتاب خورده شد.

مولوی از معلمی در مدارس تا نمایندگی در مجلس تا مشاور رئیس‌جمهور را در سابقه خود دارد.  وی افزود: بحث وحدت همیشه جزو کلیدواژه‌هایی بود که بر روی آن تأکید داشت.

کرسی تدریس در دانشگاه مذاهب، پروسه اندیشه تقریب مذاهب اسلامی و باورمندانی که در این مکتب و حوزه هستند بر این باور هستند که در جامعه اسلامی تأکیدشان بر اشتراکات پیروان دین اسلام است.

در عین اینکه حفظ تفاوت‌های مذهبی دارند. باورمندان این مکتب معتقدند که اشتراکات و نقاط قوت یکی است.  وی افزود: معتقدم این کار مصاحبه تاریخ شفاهی نیست.

مصاحبه تاریخ شفاهی چرخه تولید روایت است که از گفت‌وگوی مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده متن تولید می‌شود. از جایگاه منتقد یکسری کاستی‌هایی را می‌بینم که امیدوارم در چاپ‌های بعدی اصلاح شود.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: دانشگاه مذاهب اسلامی مولوی محمد اسحاق مدنی جشنواره های فجر 1402 دفاع مقدس سالن اجلاس سران سی و نهمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر مولوی محمد اسحاق مدنی دانشگاه مذاهب مذاهب اسلامی تاریخ شفاهی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۳۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان شگفت‌انگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، کتاب «مدیر مدرسه شریعت» داستان زندگی معلم شهید محمد تراب‌نژاد است که رحیم مخدومی نویسنده نام آشنا و صاحب سبک کشورمان آن را نوشته و انتشارات «رسول آفتاب» آن را منتشر کرده است. به مناسبت گرامی‌داشت هفته مقام معلم، گپ‌و‌گفتی درباره شخصیت و زندگی این معلم شهید با نویسنده این کتاب داشتیم که در ادامه با هم می‌خوانیم:

آقای مخدومی! در هفته بزرگداشت مقام معلم هستیم. از شما کتابی با عنوان مدیر مدرسه شریعت منتشر شده که موضوعش زندگی یک معلم شهید است. درباره این کتاب توضیح می‌دهید؟

کتاب «مدیر مدرسه شریعت» به معرفی یک معلم شهید به نام محمد تراب‌نژاد پرداخته است. شهید تراب نژاد از معلمان استان مازندران و شهرستان ساری است.

ایشان در دهه چهل معلم می‌شود و با توجه به اینکه فضا، فضای دوران طاغوت است کار‌هایی انجام می‌دهد که خیلی شگفت‌انگیز هستند و غالباً انتظار از یک شهروند جمهوری اسلامی می‌رود که این چنین بصیر باشد و جهادی کار کند. چون در نظام جمهوری اسلامی زمینه برای روحیه جهادی خیلی افزایش پیدا کرد. الگو‌ها فراوان و تشویق‌ها فراوان شد، اما در دهه چهل که خبر از اینها نبود و نه تنها خبری نبود بلکه موانع زیاد بود تا اتفاقاً شهید محمد تراب نژاد جهادی زندگی نکند.

درباره این زندگی جهادی و فعالیت‌های این معلم شهید بیشتر توضیح می‌دهید؟

یکی از مواردی که ایشان به آن ورود پیدا می‌کند مبارزه با بهائیت است. او شناختی از بهائیت نداشته، اما خودش را ملزم می‌کند تا آشنایی پیدا کند. سراغ استاد می‌رود و یک گروه تشکیل می‌دهد و جلساتی را پای تدریس استاد می‌نشیند.

کتاب‌هایی را می‌خواند تا به این جبهه آگاهانه ورود پیدا کند و در کار خودش انقدر حرفه‌ای عمل می‌کند که حتی یک فرد را به عنوان نفوذی در میان این فرق می‌فرستند و این فرد هم تا انتها جلو می‌رود، به گونه‌ای که برایش مشکلاتی هم ایجاد می‌شود. اما مثل شهید بزرگوار حسن باقری که در دوران دفاع مقدس در قلب دشمن و تا پشت جبهه‌های دشمن می‌رفت تا بتواند شناسایی درستی انجام بدهد و از این شناسایی درست برای ضربه زدن به دشمن به بهترین شکل استفاده کند، محمد تراب نژاد هم در مبارزه با بهائیت این شیوه را اتخاذ کرد و کار به جایی می‌رسد که ساواک مطلع می‌شود.

چرا برای ساواک فرقه بهاییت مهم بوده؟

بهاییت زاییده ساواک و ساواک زاییده صهیونیسم است. به همین دلیل ممانعت‌ها از طرف ساواک شروع می‌شود؛ اذیت‌ها، بازداشت‌ها، احضار‌ها و بازجویی‌ها. محمد تراب نژاد در عین این فعالیت‌ها یک معلم است و با اولین خاطره‌ای که برای حضور در اولین مدرسه براش رخ می‌دهد، نشان می‌دهد که معلمی را به عنوان شغل انتخاب نکرده است.

نگاه شهید تراب نژاد به معلمی اگر شغل نبود پس چه بود؟

تعبیر زیبایی معلم شهید رجایی دارد که می‌گوید:«اگر معلمی شغل توست رهایش کن». یعنی انتظار شهید رجایی این است که معلمی برای یک معلم عشق باشد. برای شهید تراب‌نژاد هم این چنین بود. برای اینکه خودش را برساند به آن مدرسه‌ای که معلمش بود و در دوردست و در روستا‌های دور افتاده قرار داشت باید با اسب و قاطر می‌رفت و از رودخانه عبور می‌کرد. خیلی سختی می‌کشید؛ به گونه‌ای که یک بار گرفتار سیلاب می‌شود و تا آستانه مرگ پیش می‌رود و مدت‌ها بابت این قضیه بیمار می‌شود، اما باز همچنان با عشق ادامه می‌دهد.

اینکه معلمی یک نوع عشق برای این شهید بوده را به چه شکل‌های دیگر در رفتار و منشش بروز می‌دهد؟

در آن مدرسه‌ای که ایشان مدیر می‌شود، مدیری نبوده است، چون تعداد افرادی که باید در مدرسه ایفای نقش می‌کردند، کم بودند. محمد تراب نژاد هم مدیریت داشته و هم تدریس می‌کرده است. این شهید از جمله افرادی نبود که بنشیند سر کلاس و هرکس ثبت نام کرده بیاد و به او درس بدهد. در روستا رصد می‌کرده ببیند که چه کسی باید الان سر کلاس باشد و نیست. با خانواده‌ها صحبت می‌کرد تا راضی شوند و فرزندشان را به مدرسه بفرستند.

اتفاق شیرینی که رخ می‌دهد این است که یکی از همین بچه‌ها که چوپان بوده و خانواده اجازه نمی‌داده مدرسه بیاید با پا در میانی محمد تراب نژاد مدرسه می‌آید و بعد معلم می‌شود و مدیر می‌شود و همین فرد جای محمد تراب نژاد مدیر همین مدرسه می‌شود. خاطرات این فرد هم در کتاب مدیر مدرسه شریعت آمده است.

این مدرسه که نام کتاب هم از آن وام گرفته شده، مدرسه شریعت است؟

نه. محمد تراب نژاد با وجود همه این فعالیت‌ها باز هم احساس می‌کند که این کار کم است و باید عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر کار کند به همین خاطر او در دوران طاغوت یک مدرسه اسلامی به نام شریعت تأسیس می‌کند که نام کتاب هم برگرفته از همین مدرسه است.

او آنقدر در این مدرسه زیبا کار می‌کند که روسای ادارات در دوران طاغوت هم ترجیح می‌دهند بچه‌های خودشان را در مدرسه شریعت ثبت نام کنند تا در مدارس دیگر. این شهید هیئت خانگی راه اندازی می‌کند و با دعای ندبه، هم روی دانش آموزان هم روی معلم‌ها کار می‌کند. از طرف دیگر او یک جوان بسیار شاداب، بشاش، کاری و ورزشی بوده و در ورزش کشتی قهرمان استان بوده است و همین باعث جذب افراد بسیاری به سمت او می‌شود.

ظاهراً این شهیددیداری هم با مقام معظم رهبری داشته است، جریان این دیدار چیست؟

بله. آوازه فعالیت‌های محمد تراب نژاد به گوش مقام معظم رهبری در مشهد مقدس می‌رسد و یک روز اتفاقاً تشریف می‌برند ساری و در مسجد جامع ساری با این شهید و جوان‌هایی که با او فعالیت می‌کردند، جلسه می‌گذارند و گفتگو می‌کنند و گزارش می‌گیرند. حضرت آقا جنس شناس بوده و این افراد را شناسایی و حمایت می‌کرده است و راجع به شهید تراب نژاد و دوستانش هم چیز‌هایی می‌شنوند که منجر به یک دیدار و یک جلسه می‌شود.

در ابتدای صحبت‌هایتان اشاره کردید که این معلم شهید اهل کار جهادی هم بوده. در این باره هم توضیح می‌دهید؟

همه این فعالیت‌ها مانع از این نبود که محمد تراب نژاد به فکر محرومین و مستضعفین و کار‌های جهادی نباشد. افرادی که شاید روحیه کار مبارزاتی و انقلابی ندارند، اما انسان دوست و عاطفی هستند کمک به همنوع را دوست دارند، چه برسد به شخصیتی مثل شهید تراب نژاد. این شهید افرادی با روحیه کمک به دیگران را بسیج می‌کند و به روستا‌ها می‌روند وکار‌های عمرانی برای نیازمندان انجام می‌دهند.

از ماجرای شهادت این شهید هم می‌گویید؟

شهادت محمد تراب نژاد هم مثل زندگی‌اش خیلی زیباست. در ایام تعطیلات نوروز که وقت استراحت معلم‌هاست و این ایام تعطیلات را معمولاً برای دید و بازدید و گشت و گذار سپری می‌کنند، محمد تراب نژاد در دورانی که انقلاب پیروز شده و دوران دفاع مقدس است و آرام و قرار ندارد و می‌داند رزمنده‌هایی که در جبهه‌ها هستند، هم پدر و مادر دارند و آنها هم دید و بازدید را دوست دارند؛ بنابراین کار خیلی قشنگی انجام می‌دهد.

مرکبات دوستان آشنایان و باغ خودش را در چندین ماشین بار می‌زند و تعطیلات خودش را اختصاص می‌دهد به اینکه کام رزمندگان را با میوه و مرکبات شیرین کند. او این کاروان را راه می‌اندازد و وارد جبهه آبادان می‌شود، اما در آن جا هواپیمای دشمن این کاروان او بمباران می‌کند و محمد به شهادت می‌رسد. معلم شهید محمد تراب نژاد امروز برای جامعه ما الگو است؛ برای گروه‌های جهادی الگوست، برای معلم‌های جوانی که می‌خواهند وارد آموزش و پرورش شوند الگوی بسیار بسیار تاثیرگذاری است.

او و معلم‌هایی مثل شهید ابراهیم هادی کلاسشان در چارچوب یک مدرسه و کلاس منحصر نشده بود و شاید بیشترین تأثیر این شهید و شهید ابراهیم هادی در بیرون از مدرسه روی دانش آموزان بوده یعنی همه جا معلم بوده‌اند نه فقط در کلاس و مدرسه. برای شهید محمد تراب نژاد در واقع جامعه کلاس درس اوست. جامعه مدرسه‌ای است که باید ایفای نقش کند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • طالبان خواستار افزایش همکاری‌های تجاری با ازبکستان شد
  • قرآن؛ کتاب زندگی/ قرآن، نور و رحمت و هدایت به سوی خیر و سعادت است
  • کتاب «چشم‌ها تنها برای دیدن نیستند» منتشر شد
  • داستان شگفت‌انگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد
  • ۴ ویژگی منحصربه‌فرد در کتاب‌های تاریخ شفاهی
  • سالفه دریانوردان، دورهمی اهل دریا با داستان‌هایی از قشم تا هند و آفریقا
  • رسیدن به فلسفه زندگی از راه خودشناسی
  • مرحله مصاحبه داوطلبان مجاز آزمون دکتری ۱۴۰۳ حضوری برگزار می‌شود
  • اعلام نتایج بررسی اولیه پذیرش بدون آزمون دکتری دانشگاه تهران
  • چاپ کتابی درباره سکوت و پایبندی در آثار آلبر کامو